مقالات

نساجی کاشان در آیینه ی تاریخ

تامس هربرت در قرن هفدهم و در اواخر دوران عباس اول از سلسه صفویه به ایران سفر کرده و ضمن آن از کاشان نیز بازدید به عمل آورد.او در قسمتی از سفرنامه خود می نویسد:«در کاشان،بازارها وسیع و مملو از اجناس و قماش های ابریشمی و قالی زربفت و کالاهای دیگر می باشد که در هیچ کجا بدین زیبایی و خوبی دیده نمی شود.

مردم کاشان،فعال و ملبس به لباس های خوب و پاکیزه هستند،در این شهر هیچ کس اجازه ندارد با بیکاری و تنبلی زندگی کند!قماش های ابریشمی از مخمل،زربفت در آن جا به قدری زیاد است که «کارت رایت» انگلیسی که در سال 1600 میلادی (برابر با 1008 هجری قمری و 978 شمسی)کاشان را از نزدیک دیده، می گوید:ابریشمی که سالیانه به کاشان وارد می شود؛بیش از پارچه بافته ای است که وارد لندن می شود.هنر عالی آنها(کاشانی ها)رنگ آمیزی پارچه های ابریشمی و کتانی است و دیگر گل و بوته های که بر روی فرش می بافند.به نوشته هربرت-کارت رایت-برای اولین بار نمونه هایی از ابریشم کاشان را به همراه خود به لندن می برد!»

قالی کاشان در جهان نظیر ندارد!

«دون گارسا دیسلوا فیگواروا»-سفیر فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا-در سال 1621 میلادی در ایران و در زمان عباس اول صفویه بود. ور در فسمتی از سفرنامه خود به کاشان اشاره می کند و در زمینه اهمیت نساجی در این شهر می نویسد: کاشان مرکز تولید پارچه های ابریشمی و به خصوص قالی های بسیار ظریف و مرغوبی است که در سراسر جهان نظیر ندارد و از این طریق به فروش آن ها در عرصه جهانی، ثروتی سرشار را برای مردم جذب می کند. وی می نویسد: بی هیچ تردیدی قالی هایی که در کاشان و روستاهای اطراف آن بافته می شود بهترین نوع این کالا در سراسر مشرق زمین است.

تولید سه نوع پارچه در کاشان از نوع ایتالیایی آن بهتر است!

پترودلاواله که در 11 آوریل سال 1586 میلادی در شهر رم متولد شد در 28 سالگی برای فراموش کردن شکست عشقی و از سوی دیگر براثر تشویق های دوست دانشمندش (ماریو اسکیپانو) تصمیم به مسافرت به مشرق زمین را گرفت. وی در سفرنامه خود می نویسد: به کاشان مسافرتی داشته و سه چیز را در این شهر بهتر از ایتالیا تهیه می کند یا به هر حال من به خوبی آن را در ایتالیا ندیده ام. یکی از آن ها شال است که از پارچه پهن و بلندی بافته شده و مردان آن را تاب می دهند و به دور کمر می بندند. این پارچه راه راه است و احیانها در تاروپود آن طلا بکار رفته است. دارای شرابه های زیبایی است و تناوب و تناسب بعضی از نقاط پارچه مضاعف می شود. به این معنی که اگر این پارچه را به قطعات مختلفی تقسیم کنیم ملاحظه خواهیم کرد که یک قطعه آن یک لا دلرد و قطعه دیگر دو لا و هر کدام از لایه های آن رنگ بخصوصی دارد و به یکدیگر شبیه نیست.

کالای دوم پارچه ای بنام میلک که دارای دورو است و رنگ مخصوص دارد و اشعار ایرانی و نقش زن و مرد در روی آن بافته شده است و واقعا چیزی زیبا تر از آن نمی توان مجسم کرد.

سومین کالا پارچه ایست که زربفت یا زربافت خوانده می شود و تفاوتش با پارچه قبلی این است که میلک فقط از ابریشم ساخته شده درحالیکه در تاروپود این پارچه طلا یا نقره و گاه نیز هردو بکار رفته است. این پارچه ها در ایران منحصرا از طرف زنان مصرف می شود زیرا لباس مردان فقط از قماش نخی است که رنگ مخصوص براقی دارد و هر روز آن را باید عوض کنند. و چون جنس آن مرغوب نیست بطور کلی آن را فقط بین 4 تا 6 بار بیشتر نمی توان پوشید و بعدا آن را به مستخدمین می بخشند. بدین نحو با وجودی که لباس مردان نخی است اما بعلت تعویض دایمی آن قیمتش کمتر از ابریشمی در می آید، این لباس عباس اول سلسله صفویه مرسوم کرد و بنظر من علت این است که او می خواهد ابریشم در مملکت زیاد مصرف نشود و این متاع که پول فراوانی عاید خزانه می کند تا حد امکان بیشتر صادر شود.