مقالات

پیش‌بینی پتانسیل بالقوه کارکنان

مترجم: فریبا ولیزاده
منبع: switchandshift.com
بدون شک همه ما همواره به دنبال شکوفایی نیروهای بالقوه خود و حتی سایرین هستیم. جیم کولینز در مقاله حاضر نشان می‌دهد که انتخاب بهترین افراد مهمترین گام در این مسیر است. اما عاملی که ما را در پیش‌بینی پتانسیل‌های بالقوه افراد یاری می‌کند، چیست؟ سوابق عملکردی و هوش در این میان نقش مهمی بر عهده دارند اما آیا به همان اندازه شاخص‌های خوبی هم هستند؟ بررسی‌ها نشان می‌دهند که این مولفه‌ها تنها شاخص‌های مناسب و موجود نیستند. در این مقاله به واکاوی بیشتر این موضوع می‌پردازیم.




انواع مختلف هوش
یکی از چالش‌های موجود در برقراری پیوند مناسب میان هوش و پتانسیل بالقوه نیروی انسانی آگاهی از وجود اشکال مختلف هوش است. هاروارد گاردنر، روانشناس، در سال ۱۹۸۳ در کتاب خود تحت عنوان چارچوب‌های ذهنی: نظریه هوش چندگانه، به اشکال ۹ گانه هوش اشاره کرده است:
۱. هوش طبیعی: هوش طبیعی به حساسیت انسان در قبال دنیای اطرافش اشاره دارد. توان تشخیص ویژگی‌های مختلف طبیعت از جمله حیوانات، گیاهان، سنگ‌ها و ابرها و...
۲. هوش موسیقایی: این نوع از هوش شامل توانایی تشخیص تون، ریتم و دانگ صدا است. این نوع از هوش افراد را قادر می‌سازد تا به شناسایی، تولید، بازتولید و تامل در موسیقی با کیفیتی برابر با درک موسیقیدانان، خوانندگان و آهنگسازان بپردازند.
۳. هوش ریاضی: این نوع از هوش افراد را قادر می‌سازد تا مسائل ریاضی را محاسبه و پردازش کنند. افرادی که از سطوح بالایی از هوش ریاضی برخوردار هستند، به راحتی می‌توانند روابط و الگوها را شناسایی کنند و مهارت‌های استدلالی پی در پی را به نمایش بگذارند و همچنین از توان تفکر انتزاعی نیز بهره‌مند هستند.
۴. هوش بین فردی: هوش بین فردی امکان برقراری ارتباط و تعامل موثر را از طریق مفاهیم کلامی یا غیرکلامی، شناسایی افراد، درک احساسات و خلق و خوی اطرافیان و در نظر گرفتن نظرات و دیدگاه‌های مختلف برای فرد فراهم می‌کند. به‌طور معمول نشانه‌های این نوع از هوش بیشتر در میان سیاستمداران، مددکاران اجتماعی و بازیگران یا معلمان مشاهده می‌شود.
۵. هوش جنبشی: «بدن هوشمند» هماهنگی و تمرکز را در حین انجام طیف وسیعی از فعالیت‌های فیزیکی و جسمی امکان‌پذیر می‌کند. افرادی که دارای هوش جسمی– حرکتی هستند از ظرفیت بالای زمان‌بندی و هماهنگی ذهن و بدن برخوردار هستند.
۶. هوش زبانی: این شکل از هوش شامل توان بالای تفکر زبانی و استفاده از آن برای ایجاد سازوکارهای مناسب درک مفاهیم و نظرات در اطرافیان است. این نوع از هوش افراد را در انتقال مفاهیم پیچیده و بیان آنها به کمک ابزارهای زبانی یاری می‌کند.
۷. هوش درون فردی: این نوع از هوش توانمندی قابل توجهی است که افراد بر اساس آن می‌توانند تفکرات و احساسات خودرا درک کنند و از آن به‌منظور برنامه‌ریزی برای زندگی خود بهره‌برداری کنند.
۸. هوش فضایی: به توان انسان در درک سه‌بعدی اشیا اشاره دارد. این نوع از هوش شامل ظرفیت‌های اصلی زیر است: تخیل پویا، دستکاری تصویر، تصویرسازی ذهنی، مهارت‌های هنری و گرافیکی و استدلال فضایی.
9. هوش وجودی: یکی از جدیدترین حوزه‌های مورد مطالعه، شناختی است که پیرامون هوش وجودی شکل گرفته است. افرادی که از سطوح بالایی از این هوش برخوردار هستند به تفکرات عمیق گرایش دارند و بیشتر مشتاق کاوش در موضوعات مربوط به دلایل وجود هستی و مرگ هستند.
درحالی که آشنایی با اشکال مختلف هوش برای کسب موفقیت ضروری است اما این امر به تنهایی در ارزیابی افراد و شناسایی اینکه چه کسی در آینده از تاثیرگذارترین‌ها و رهبران سازمان شما خواهد بود، نقشی ندارد. در واقع، رهبران تاریخ از انواع مختلفی از هوش‌های مذکور بهره‌مند بوده‌اند. بدون شک، نوع هوشی که هر فرد از آن برخوردار است در شکل‌گیری حوزه‌ای که وی در آینده در آن به رهبری قدرتمند در سازمان تبدیل خواهد شد، تعیین‌کننده است.

تجربه به‌عنوان یک شاخص
تجربه یکی از مهم‌ترین فاکتورهای شکل‌دهنده شخصیت رهبران سازمانی است. اما باید توجه داشت که ارزیابی تجربه امری بسیار دشوار است. اغلب اوقات، تنها تجارب مستقیم در یک حوزه بررسی می‌شوند و چنینی وضعیتی باعث می‌شود که تجربه فرد در حوزه‌های میان فرهنگی، میان حوزه‌ای و حتی بخش‌های نامرتبط مورد غفلت واقع شود. این تجارب در واقع می‌توانند ذهن رهبران را متوجه رویکردهای غیرسنتی کنند. علم سرشار از حوزه‌ها و اکتشافاتی است که توسط افرادی ناآشنا به آن حوزه و رویکردهای سنتی آن رقم خورده‌اند. نمونه دیگر زن در نقش نیروی کار است. اغلب زنان متاهل تجارب شغلی غیر مداوم دارند. بنابراین، تجارب مستقیم آنان در یک حوزه یا در هر نقشی که بر عهده دارند، به‌نظر کمتر از همکاران مرد آنان است. با این حال، تجارب واقعی آنان برای مثال در نقش یک مادر، کاربرد بیشتری در تاثیرگذار ی بر اطرافیان دارد.در موارد دیگر، تجارب اولیه زندگی معمولا شخصیت افراد را به طرز غیرقابل باوری تغییر می‌دهد. این تجارب، خوب یا بد، گاهی چنان تغییراتی را ایجاد کرده‌اند که به سختی می‌توان نشانه‌هایی از آن را در سوابق علمی و شغلی افراد مشاهده کرد. بسیاری از مهارت‌های مورد نیاز برای رهبری ریشه در کودکی و وقایع مربوط به آن دارد. از این‌رو است که تجربه، معیاری مهم اما نه حیاتی برای ارزیابی پتانسیل افراد به‌شمار می‌رود.

کشف هوش بالقوه
ارزیابی پتانسیل بالقوه افراد در فرآیند تبدیل شدن آنان به یک رهبر سازمانی تاثیرگذار و موفق فرصتی را در اختیار شما قرار می‌دهد تا صفتی خاص را شکل دهید که به‌طور مستقم بر تجارب زندگی شما و تقویت یا تضعیف هر یک از اشکال هوش در شما تاثیر می‌گذارد. هوش بالقوه شامل هفت مولفه مهم است که بر عملکرد فردی تاثیر بسزایی دارند: اعتماد به نفس، تعهد، شجاعت، اشتیاق، قدرت، قابلیت اعتماد، دوست داشتنی بودن. هر یک از ما از این صفات هفت‌گانه بهره‌مند هستیم، اما به‌راستی به چه اندازه؟