هیچ کس منکر مزیتهای سرمایهگذاری خارجی نیست و این روزها سایهای است که به همراه ورود و خروج مکرر هیئتهای تجاری در ایران، میآید و میرود و بسیاری امیدوارانه به دنبال جذب و ماندگار کردن آن در کشور هستند تا کشورمان با اینهمه ظرفیت از ورود سرمایه خارجی، سود كند و از تبعات مثبت آن، اقتصاد کشور بهرهمند شود؛ اما رئیس سابق سازمان سرمایهگذاری خارجی، امید را بهتنهایی کافی نمیداند. بهروز علیشیری معتقد است که در اقتصاد ایران صفبندی ساختارها و نهادها که شامل مقررات هم میشود به گونهای است که اجازه رشد به بنگاههای خصوصی داده نمیشود و به همین دلیل این بنگاهها توان زیادی برای ائتلاف با بنگاههای بینالمللی که لازمه جذب سرمایهگذاری خارجی است، ندارند. این کارشناس مسائل اقتصاد بینالملل و روابط اقتصاد خارجی معتقد است که باید برای برای حضور سرمایهگذاران در ایران مشکلات و ضعفهاي اقتصاد کشور را برطرف کنیم. او با اشاره به تفاهم ایران با کشورهای 1+5 و بهتر شدن فضای سیاسی و ارتباطات خارجی کشور میگوید: داشتن روابط خارجی خوب و مبتنی بر احترام متقابل، ابزار خوبی است اما برای جذب سرمایه خارجی یک پیشنیاز است و ما باید اصلاحات زیادی در اقتصاد ایران انجام دهیم. مشروح گفتوگوی «آیندهنگر» با وی را در زیر میخوانید.
چرا سرمایهگذاری خارجی؟ برای ما بگویید چرا سرمایهگذاری خارجی تا این حد اهمیت دارد که بسیاری از کشورها برای جذب آن حتی با یکدیگر رقابت میکنند؟
اگرچه جذب سرمایهگذاری خارجی میتواند به عنوان مکمل منابع مالی برای اقتصاد میزبان سرمایه عمل کند، اما این همه ماجرا نیست. سرمایهگذاری خارجی روشی است که در آن هم مسئولیت تامین منابع مالی بر عهده سرمایهگذار است و هم تضمین اصل و فرع منابع تجهیزشده و هم نرخ بازدهی و سود طرح، متوجه بنگاه است. سرمایهگذار تمام ظرفیتهای خود را وارد اقتصاد کشور میزبان میکند چرا که وی خواهان شراکت سودمند است. این نوع تامین منابع ملی در قالب اشکالی متعدد مانند مشارکت نقدی، وام سهامداری، ادغام و تملک، انتقال فناوری و انواع دیگر شیوههای غیرنقدی اجرایی میشود. دقت کنیم که با این تعریف روشهای دیگر تامین مالی مانند استقراض و فاینانس خارج از حوزه سرمایهگذاری خارجی قرار میگیرند و این نکته مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد و اغلب مشاهده میشود که این مفاهیم متداخل مورد استفاده قرار میگیرند. این روش یعنی سرمایهگذاری خارجی، علاوه بر تجهیز منابع مالی و اثرگذاری بر شاخصهای اقتصاد کلان نظیر اشتغال، زمینههای انتقال دانش فنی، فناوری و توسعه درازمدت را فراهم خواهد کرد. بنابراین شما با منابع کمریسکی مواجهه هستید که داری اثرات مثبت سرریز اقتصادی برای کشور میزبان سرمایه هم هست. بنابراین دلیل رقابت کشورها برای این دسته از منابع روشن است.
نظرتان در خصوص استفاده از روشهای دیگر تامین مالی برای انجام طرحهای اقتصادی چیست؟ به عنوان مثال آیا فاینانس را برای اقتصاد کشور مطلوب نمیدانید و اصلا شما برای چه حوزههایی این روش تامین مالی را توصیه میکنید؟
روشهایی مانند جذب منابع مالی به صورت قرضی برخلاف روش سرمایهگذاری، در کشورهایی شیوع بیشتری دارد که بازارهای پولی و مالی توسعهیافتهای ندارند. استقراض، سادهترین و ابتداییترین راه برای تامین مالی طرحهای اقتصادی محسوب میشود. شاید بتوان گفت که ساختارهای ویژه اقتصادی و نابالغ بودن بازارهای پولی و مالی در ایران فعالان اقتصادی را به سمت استقراض محض سوق میدهد. این گرایش موجب شده است که ما سالها از مدلهای جدید و نوین تامین مالی عقب بیفتیم و حالا همین ساختارهای معیوب خود مانعی جدی برای ایجاد تغییرات محسوب میشوند و در مقابل تغییر مقاومت میکنند. به همین دلیل است که استقراض و فاینانس، الگوی رایج تامین منابع در کشور است و بنگاهها برای تامین اعتبار طرحهای خود دست خود را به سمت دولت برای استفاده از پول نفتی و بودجه عمومی دراز یا از بانکهای خارجی استقراض میکنند. من استقراض محض را صرفا برای برخی از حوزههای محدود اقتصادی و تعریفشده توسط دولت توصیه میکنم و به نظرم در بسیاری از حوزههای اقتصادی باید به سمت استفاده از الگوهای جدید و اثربخش تامین مالی حرکت کرد.
با توجه به وضعیت فعلی اقتصادی کشورمان، شرایط را برای حضور سرمایهگذاران خارجی در کشور چگونه ارزیابی میکنید؟ این روزها بسیاری امیدوارند که پای سرمایهگذاران خارجی تا حد زیادی به کشور باز شود؟
امید بهتنهایی کافی نیست! به نظر من مشکلات زیادی در این مسیر وجود دارد؛ اصلیترین مشکل این است که ما هنوز با بسیاری از مسائل اولیه در اقتصاد کشور برای حضور باطراوت بخشخصوصی داخلی مواجه هستیم. بنابراین مهمترین پیشنیاز حضور سرمایهگذاران خارجی برای ائتلاف با شرکای داخلی خود فراهم نشده است. در عین حال مشق زیادی وجود دارد که باید قبل از حضور سرمایهگذاران خارجی آنها را نوشته باشیم تا امیدوار به جذب منابع به صورت سرمایهگذاری مستقیم باشیم.
به نظر میرسد دیدتان به این موضوع، چندان مثبت نیست.
من کسی را برای خوشبینی مفرط تشویق نمیکنم. عمده بنگاههای اقتصادی ایران، هنوز از نظر بلوغ مالی، اداری و مدیریتی در سطح مطلوبی قرار ندارند. هنوز بسیاری از آنها ابزارهای جدید تامین مالی را نمیشناسند. اتفاقا این معضل بهتنهایی به خود آنها برنمیگردد. آنها در محیطی اقتصادی فعالیت میکنند که رابطه میان ریسک، کارایی و بازدهی، شکننده و غیرقابل پیشبینی است. بنابراین هزینههای تولید در بنگاههای ایرانی بالاست و قابلیتهای رقابتپذیری ضعیفی دارند. همین موضوع موجب میشود که شرکتهای ما نتوانند با شرکتهای بینالمللی ائتلافی تشکیل دهند و این امر توان چانهزنی آنها را کاهش خواهد داد؛ چرا که دعوت از سرمایهگذار خارجی برای حضور در اقتصاد کشور به معنی دعوت از او برای ایجاد ائتلاف دوجانبه است. در حقیقت در اقتصاد ایران صفبندی ساختارها و نهادها که شامل مقررات هم میشود به گونهای است که اجازه رشد به بنگاههای خصوصی داده نمیشود و به همین دلیل این بنگاهها توان زیادی برای ائتلاف با بنگاههای بینالمللی ندارند. به همین دلیل، دولت پیشتاز جذب سرمایهگذار خارجی میشود که خود این موضوع هم تبعاتی برای اقتصاد کشور دارد.
حضور دولت را چرا مطلوب نمیدانید، به این دلیل که فکر میکنید جذب سرمایهگذاری خارجی از سوی دولت به معنی رشد این بخش است؟
به طور اصولی دولتها ابزارهای مناسبی برای مسیریابی الگوهای مطلوب توسعه نیستند بهویژه آنکه دولتی بر پایه الگوی اقتصاد نفتی و منابع عمومی شکل گرفته باشد و همه ساختارها و بازیگران آن بازیگر نقشهای اقتصاد نفتی باشند. این دولت توان ظرفیتسازی برای رشد اقتصاد ملی خارج از الگوهای رایج خود را ندارد و عمل به مکانیابی توسعه و تخصیص بهینه منابع در این دولتها بهخوبی انجام نمیشود. بازیگری در نقش دولتهای توسعهگرا برای این دسته از دولتها سخت است و در بسیاری از مواقع خود عامل بازدارنده توسعه خواهند بود. بر این اساس نباید سکان توسعه اقتصادی به صورت تمامعیار در اختیار دولت باشد و در عین حال عنصر مناسبی نیز برای سکانداری جذب سرمایهگذاری خارجی محسوب نخواهند شد.
گفتید که بنگاههای اقتصادی ما در بخشخصوصی توان ائتلاف با بنگاههای بینالمللی را ندارند؛ پس چطور باید زمینه این کار فراهم شود؟ آیا راهبرد دعوت از سرمایهگذاران خارجی مطلوب نیست؟ در مواردی ما مشاهده میکنیم که برخی از سرمایهگذاریهای خارجیها در ایران انجام شده است.
فراموش نکنید که ایران بازار بسیار بزرگی برای بسیاری از محصولات تولیدی شرکتهای بینالمللی میتواند باشد. عمده بنگاههای اقتصادی حاضر در اقتصاد ایران از یک بازار بزرگ و انحصاری بهرهمندند یا اینکه از یک فضای غیررقابتی سود میبرند؛ حال چه این بنگاهها خارجی باشند چه داخلی. در عین حال سرمایهگذاریهایی هم در ایران انجام شده است که قابل توجه بودهاند. اما وقتی به ظرفیتهای اقتصاد ایران برای جذب سرمایهها نگاه میکنید و اقدامات ما را با دستاوردهای سایرین میسنجید متوجه میشوید که راهی طولانی در پيش داریم. ما زمانی میتوانیم از استراتژی دعوت، استفادهای بهینه کنیم که راهبردهاي توسعهای خود را تدوین کرده باشیم و سیاستها و خطمشیهای توسعهبخشی ما معلوم باشد. مزیتها و نقاط اولویتدار را تعیین کرده باشیم و منابع و مشوقها را به آن سو نشانه رفته باشیم. در این حالت میتوانیم با یک برنامهریزی دقیق و با توجه به نقاط قوت و ضعف خود، از سرمایهگذاران و شرکتهای بینالمللی بهرهبرداری حداکثری کنیم. ما نباید فکر کنیم که مشکلات اقتصادی کشور با حضور سرمایهگذار خارجی حل خواهد شد، این نوع تفکر غلط است ما باید برای حضور آنها مشکلات و ضعفهاي اقتصاد کشور را برطرف کنیم. طیف مشکلات اقتصادی کشور از همان جنسی است که بنگاه اقتصادی کشور با آن دست به گریبان هستند.
در شرایط فعلی تلاشهای بسیاری برای جذب سرمایهگذاران انجام میشود که حداقل در حرف، همه به دنبال جذب آنها هستند اما باید کاری کنند تا سرمایهگذار جذب کشور میزبان و ظرفیتهایش شود، به نظر شما سرمایهگذاران برای ورود به یک کشور، چه شاخصهایی را در کشور میزبان مورد بررسی قرار میدهند و بر اساس آن تصمیمگیری میکنند که سرمایه خود را به کجا ببرند؟
بر اساس مطالعات تجربی، ظرفیت بالقوه، بالفعل و روند رشد بازار اقتصاد میزبان، مهمترین شاخص برای سرمایهگذاران خارجی برای تعیین گزینه کشور مورد سرمایهگذاری است. توجه کنید که تعیین اندازه بازار یک کشور و بزرگی و کوچکی آن، در اختیار سرمایهگذار نیست و نمیتواند آن را تغییر دهد اما باید بدانیم که این عامل بسیار مهم، تعیینکننده میزان و حجم فعالیت بنگاه است. از ویژگیهای بعدی که میتوان به آن اشاره کرد کیفیت مقررات و ظرفیتهای نهادی است. ظرفیت نهادی تعیینکننده میزان آمادگی دولت و نهادهای مرتبط با آن برای پذیرش و گفتوگو با بنگاههای بخشخصوصی داخلی و بینالمللی است که خطمشی درازمدت مبتنی بر راهبردهای دولت را مشخص میکند. همچنین کیفیت زیربناهای کشور میزبان نیز برای سرمایهگذار خارجی مهم است؛ بهعنوان مثال میتوان به جانمایی اشتباه شهرکهای صنعتی کشور اشاره کرد که موجب شده است این شهرکها با 50 درصد ظرفیت پیشبینیشده خود فعالیت کنند. مناطق آزاد کشورمان نیز مشکلات خود را دارد به طوری که به جای جذب سرمایه خارجی به محلی برای واردات کالاهای مصرفی تبدیل شده است. همچنین برای استقرار نیروهای سرمایهگذار مانند کارشناسان و متخصصان طرح در منطقهای که آنها فعالیت میکنند، امکانات لازم مانند بیمارستان و مراکز آموزشی و رفاهی باید فراهم باشد اما در برخی مناطق ایران امکانات رفاهی زیادی وجود ندارد. اینها همه از مواردی است که سرمایهگذار به آن توجه میکند. اما یکی دیگر از معیارهای مد نظر سرمایهگذاران خارجی در کشور میزبان، ثبات سیاسی و اقتصادی است. این یکی از مواردی است که میتوان گفت ضعف بزرگی برای اقتصاد ما محسوب میشود چرا که قوانین اقتصادی ما ثبات ندارند. سوابق تاریخی ما پر از قوانین اقتصادی متناقضی است که نقش نظارتی آنها بر نقشهای مشوقیشان میچربد.
در مورد مقررات گفتید، احتمالا وقتی فعالان بخشخصوصی داخلی از موانع کسبوکار در کشور سخن میگویند، شرکتهای بینالمللی به عنوان سرمایهگذاران خارجی این موانع را جدیتر خواهند دید.
دقیقا همینطور است، در حال حاضر، سرمایهگذاران داخلی ما نیز با پیچیدگیهای قانونی فراوانی مواجهاند. فعالان اقتصادی ما از همان آغاز تصمیمگیری به راهاندازی یک کسبوکار یعنی کسب مجوز سرمایهگذاری، مجوزهای ساختوساز، مجوزهای مرتبط با آب و برق و نظایر آن با مشکلات زیادی مواجهاند و فرآیند دریافت این مجوزها بسیار طولانی است. فقط به این موضوع فکر کنید که زمان انتظار برای دریافت برق سهفاز حدود 300 روز است. در برخی موارد، ساختار مقرراتی و اداری کشوری موجب میشود که کسبوکار مورد نظر اصلا به مرحله راهاندازی نرسد یا در صورت رسیدن هم بخش زیادی از توان سرمایهگذار را به هدر داده است ضمن اینکه هزینههای بالاتری برای سرمایهگذار به همراه دارد. هزینههایی که پیچیدگیهای قانونی به همراه دارد بر هزینه تولید نیز تاثیرگذار است و آن را نیز بالا میبرد. در حقیقت میتوانیم بگوییم که مقررات در کشور ما برای آسان کردن فرآینده راهاندازی و فعالیت کسبوکارها ایجاد نشدهاند بلکه حجم قوانین بالای کشور ما به نوعی برای پایش همه فعالیتها به طور کامل است. البته مورد دیگری را نیز باید مد نظر قرار داد؛ اینکه ساختار اداری کشور و قوانین ما برای حمایت از اقتصاد دولتی شکل گرفتهاند و در این ساختار، قرار بر رشد بخشخصوصی نبوده است. دولتی بودن اقتصاد ایران، شکنندگی و آسیبپذیری اقتصاد ایران را افزایش داده است. حجم دولت تا حدی در ایران افزایش یافته است که اکنون دولت برای پرداخت حقوق کارمندان خود نیز مشکلات زیادی دارد. البته ما برخی کشورها مانند چین را داریم که دولت حجم زیادی در آن دارد اما توانسته است در حوزه جذب سرمایهگذاری خارجی نیز بسیار موفق عمل کند و یکی از کشورهای برتر در این مورد باشد. پس میبینیم که سطح هوشیاری و توسعهیافتگی و ایفای نقش توسعهای از سوی دولت نیز مهم است که در کشور ما این نوع عملکرد نیز به چشم نمیخورد.
به جایگاه سیاسی ما اشاره نکردید، به نظر میرسد بعد از تفاهم هستهای ایران با کشورهای 1+5 جایگاه کشورمان در بین کشورهای جهان ارتقا یافته است، ورود هیئتهای سرمایهگذاری خارجی نیز همین موضوع را نشان میدهد. به عقیده شما، بهتر شدن این شاخصه یعنی روابط خارجی و سیاسی ما در عرصه بینالمللی تا چه حدی میتواند ضعف ما در دیگر موارد را پوشش دهد و تا حدودی ما را به جذب سرمایههای خارجی امیدوار کند؟
باید توجه کرد که داشتن روابط خارجی خوب و مبتنی بر احترام متقابل، ابزار خوبی است اما یک پیشنیاز است. اگر ما اصلاحات مورد نظر را در اقتصاد ایران انجام ندهیم و اگر فضا برای حضور فعال بخشخصوصی دستکم مطابق با سیاستهای اصلاح اصل 44 فراهم نشود، در بهترین حالت به شرایط و محیط قبل از تحریمها برمیگردیم! در عین حال باید توجه داشت الزامات ناشی از برجام میتواند خود عامل تاثیرگذاری در تصمیم شرکتهای خارجی برای حضور درازمدت در اقتصاد ایران باشد.
اینکه کشور ما نفتخیز است و به لحاظ منابع طبیعی وضعیت خوبی دارد، آیا میتواند در جذب سرمایهگذاران موثر باشد؟
توجه کنید که سرمایهگذار برای تصمیمگیری، بیشترین توجه خود را معطوف شرایطی میکند که قدرت تاثیرگذاری کمتری در مورد آنها دارد. با وجود اینکه بسیاری معتقدند وجود منابع طبیعی فراوان، ضمانت مناسبی برای حضور سرمایهگذار خارجی محسوب میشود اما به عقیده من وجود این شاخص، وزن زیادی در تصمیمگیری سرمایهگذار خارجی ایفا نمیکند چرا که «مدیریتپذیر»ترین شاخص، محسوب میشود. چین را تصور کنید. این کشور نفت زیادی از ایران وارد میکند اما میزبان بسیاری از سرمایهگذاران خارجی نیز هست. از نظر من توجه به شاخصهایی که به آنها اشاره کردم، میتواند نقش قابل توجهی در جذب سرمایه خارجی داشته باشد. بخشخصوصی و تعاونیها به عنوان نماینده مردم در اقتصاد، با ارتقای شاخصهایی که به آنها اشاره شد، رشد خواهند کرد. دیدگاه صحیح نسبت به سرمایهگذاری خارجی آن است که این نوع سرمایهگذاری به عنوان یک شیوه نوین برای تامین مالی، آخرین حلقه یا حلقه مکمل از زنجیره رشد و توسعه اقتصادی باشد. اگر این موضوع را بپذیریم ناگزیریم بسیاری از تکالیف و مشقهای نانوشته خود را در اولویت اقدام قرار دهیم.
یکی از مسائل و موضوعاتی که به نظر میرسد در حوزه سرمایهگذاری ما باید به آن توجه کرد، حضور سرمایهگذاران خارجی در بخشهای خاصی از اقتصاد ما مانند بخش نفت است. به نظر میرسد که ما توان جذب سرمایهگذاران خارجی در بخشهای مختلف اقتصاد کشور را نداریم؛ بخشهایی که حضور سرمایهگذار خارجی در آن میتواند به معنای ورود علم و تکنولوژی به کشور در حوزههایی باشد که به آن نیاز داریم و به تبع آن، شاهد رشد آن بخشها نیز باشیم.
همانطور که عرض کردم تا زمانی که خودمان از اولویتها و نیازهای اقتصاد ملی آگاهی نداشته و آنها را به طور دقیق تعریف نکرده باشیم، نمیتوانیم سیگنالهای مناسبی برای سرمایهگذاران خارجی ارسال کنیم. اینجاست که اهمیت داشتن راهبرد برای جذب سرمایهگذار خارجی مشخص میشود، وقتی خودمان از اولویتهایمان آگاهی نداریم و وقتی برای هیچکدام از بخشهای اقتصادی کشور، استراتژی توسعه تعیین نشده است و استراتژی و تعاریف ما برای سرمایهگذاری در بخش نفت، صنعت یا کشاورزی یکی است، نمیتوانیم در این خصوص تعیینکننده باشیم. معرفی اولویتهای اقتصادی یک کشور برای سرمایهگذاری، باید همراه با تعیین مشوقها و برنامههای حمایتی مناسب باشد. ما باید سرمایهگذار را به حضور در بخشهای مورد نظر و اولویتدار خودمان ترغیب کنیم. میخواهم بگویم تا زمانی که اولویتهای ما مشخص نشده باشند، دعوت از سرمایهگذاران خارجی نیز نتیجه مناسبی نخواهد داشت. البته نقطه مقابل این دیدگاه که «رشد، پیشنیاز جذب سرمایه خارجی» است، نیز وجود دارد؛ اینکه جذب سرمایهگذار خارجی را هدایتگر رشد میدانند. اما باید گفت که بررسی تجربیات کشورها نشان میدهد که بهکارگیری سیاستهای درست و پایدار اقتصادی و داشتن راهبردهای درازمدت و توسعهای و وجود بخشخصوصی توانمند و رو به رشد، از پیشنیازهای مهم برای حضور سرمایههای خارجی در کشور میزبان است.
نظرتان در مورد برنامه ششم توسعه و پیشبینی رشد هشتدرصدی در اقتصاد چیست؟ برای رسیدن به این سطح از رشد اقتصادی نیازمند جذب مقدار زیادی سرمایهگذاری مستقیم هستیم، به نظر شما این رشد محقق خواهد شد و آیا سرمایهگذاری خارجی به تحقق آن کمکی خواهد کرد؟
آرزو میکنم که چنین شود. پیشنیاز همه این برنامههای توقفناپذیر و دستنیافتنی همان چیزهایی است که آن را مرور کردیم